باختین- ، فیلسوف فرهنگ ، تئوریسین رمان
نصرت شاد نصرت شاد

Michaeil Bachtin 1895-1975

 

هورای بورژوازی برای چپ های متزلزل

 

 

میشائیل باختین ، زبانشناس و نظریه پرداز ادبیات و فرهنگ ، فیلسوف التقاطی یا رویزیونیست روزهای آغازین انقلاب اکتبر ، در سال 1895 در روسیه بدنیا آمد و در سال 1975 در شوروی سابق درگذشت .

آثارش غیر از استتیک فلسفی در باره رابطه  نویسنده و قهرمان داستان هستند . مشهوریت بعدی او در غرب مدیون مبارزه وی علیه فرهنگ انحصاری استالینیستی بود . باختین و کتاب مشهور وی یعنی    " نویسنده و قهرمانش " تحت تاثیر آثار لوکاچ و کتاب " تئوری رمان " او بودند .

باختین در سال 1929 دستگیر و در سال 1938 به سبب بیماری ، یک پای خود را از دست داد . سخنرانی معروف او در باره " خدا و سوسیالیسم " در سال 1918 انجام گرفت . امروزه اشاره میشود که اگر او در سال 1929 دستگیر نمیشد و در مسکو میبود ، یقینا جان سالم از محاکمه و ترورهای استالینیستی دهه 30 بدر نمی برد .

در دهه بیست قرن گذشته محفل باختین در شوروی تصمیم به انتشار مجموعه " فلسفه زمان حال اروپای غربی " گرفت . باختین یعد از مرگ در سال 1975 ، در کشورهای انگلیسی زبان بعنون نابغه علوم انسانی معروف شد . او را یکی از نخستین دانشمندان  علوم اجتماعی اروپا در قرن 20 بشمار می آورند . گرچه غالب آثار او با تاخیری 70 ساله وارد غرب شدند ، در دهه هفتاد، وی در غرب مشهور گردید .

امروزه  اشاره میشود که آثار او متکی به سنت فلسفی غرب از جمله – انسانشناسی کانت ، فرد و ذهن گرایی کوهن ، اخلاق پدیده شناسی شلر ، و افکار اجتماعی زیمل هستند . پدیده شناسی هوسرل روی مفهوم سازی باختین نیز تاثیر مهمی از خود بجا گذاشت . همدردی و اعتراف به گناه در آثار باختین بر اساس اخلاق پدیده شناسی ماکس شلر است . هنریک برگسن که در آغاز  قرن بیست  در روسیه خوانندگان زیادی داشت ، نیز روی باختین بی تاثیر نبوده است . باختین در مخالفت با نظریه فروید پیرامون  " من اسیر آن است " می گفت که ضمیر آگاه خیلی پیچیده تر از ضمیر ناخودآگاه در روان انسان است . باختین غیر از وطن خود، در کشورهای آلمانی زبان ، انگلیسی  زبان ، لهستان ، فرانسه ،وایتالیانیزمشهورشد. .                                                                                                   .منقدین ادبی مدعی هستند که در آثار باختین ، نویسنده و قهرمان داستان ، با هم در زندگی دیدار و برخورد میکنند. مهمترین اثر باختین یعنی کتاب " نویسنده و قهرمانش در وحدت استتیک " تحت تاثیر انگیزهها ، منابع و بحث های روز قرن بیست مانند – مارکسیسم ، فرمالیسم ، نوکانتیسم ، پدیده شناسی ، فلسفه زندگی ، و فلسفه دین بودند . تاثیر مکتب فرمالیسم روی باختین چنان قوی بود که او در سال 1928 مقاله " مشکل محتوا ، فرم ، و موضوع در خلاقیت کلام " را منتشر نمود .

غالب آثار آغازین باختین آمیخته با نظریه فلسفه زندگی هستند . او میگفت که کتاب اتوبیوگرافی مطمئن تر از کتاب بیوگرافی است . در نظر او ، هنر ، کار با مواد خام است ، و اهمیت و معنی استتیک همیشه بر اثر رابطه هنر و زندگی بوجود می آیند . باختین میگفت که باید در زندگی و هر لحظه آن ، موضعی ارزشی بگیریم یا ارزشمدارانه رفتار کنیم . در نزد او اشیاء ، انسانها ، و حوادث ، همیشه در یک افق دوردست ، با ارزشها آمیخته میشوند .

باختین خالق نظریه رمان و نظریه داستان روایتی بلند است . نظریه رمان و استتیک فلسفی او در نظریه ادبیات مدرن ، بخشی از عرضه های فرهنگی مهم قرن بیست هستند . او که فیلسوف فرهنگ و نظریه پرداز ادبیات است ، در سال 1941 در انستیتو گورکی در مسکو پیرامون ادبیات جهان تحقیق می نمود . مارکسیست بودن باختین کورکورانه نبود چون او همیشه در فلسفه زندگی یک رابطه دیالکتیکی میان فرد و جمع را عمده میکرد . وی همچون مارکس ،هستی انسان را پدیده ای اجتماعی میدید.،باختین در سال 1926 به سبب ترس از تعقیب گاهی با نام مستعار کانائف مقاله مینوشت . او میگفت که رابطه میان خدا و انسان مانند رابطه نویسنده و قهرمان اثر است . رویزیونیست بودن وی در آنجاست که به بهانه انتقاد از تئوریزه شدن زندگی ، به اصول عقلگرایانه عصر روشنگری،جوابی منفی داد .

او مینویسد که وظیفه یک استتیک آینده نگر در آنجاست که مرزها را تعیین کند و این کوشش نه در تئوری فلسفی و نه در استتیک هنر ، بلکه در یک اخلاق زندگی باید انجام گیرد . مبارزه عصر روشنگری و عصر رمانتیک در تاریخ فرهنگ اروپا به اشاره نیچه از زمان جدل خدای آپولو و خدای دیونیس در یونان آغاز شد .

نیکولای باختین  گفته بود که خلاقیت حقیقی خود را در آنجا نشان میدهد که نه بشکل آغاز یا ادامه ،بلکه بشکل نوزایی و تولد ، ظاهر میشود . در هنر باید انسان از نظر استتیک تحت تاثیر آن چیزی قرار گیرد که از نظر اخلاقی ، عملا دنبال میکند . مخالفین باختین با اشاره به پیروی او از اللهه دیونیس ، مدعی هستند که او به حاکمیت استالین ، حالتی رسمی داد .

باختین در مقاله " هنر و مسئولیت " در سال 1919 ، خواهان جدایی مارکسیستی میان هنر و زندگی شد . وی در سال 1929 در رابطه با رمان چند صدایی ، مقاله " مسائل خلاقیت هنری داستایوسکی " را منتشر نمود . امروزه اشاره میشود که مقدمه باختین بر مجموعه آثار دو جلدی تولستوی ، از پایگاهی مارکسیستی نوشته شده است .

دو همکار سابق باختین یعنی" مدودف" و "ولوشینوف" آنزمان دو کتاب با عنوانهای " مارکسیسم و فلسفه زبان " و " فرویدیسم و روش علم ادبیات "  را منتشر کردند . امروزه در بعضی از محافل ادبی ادعا میشود که این دو کتاب را نیز احتمالا باختین نوشته است .

کتاب " نویسنده و قهرمانش " را کوششی برای خروج از گمراهی پست مدرن میدانند که مدتهاست به مرحله افسردگی و شکست رسیده است . در سال 1971 در جشن 150 مین سالگرد تولد داستایوسکی ، در مقاله " مسائل ادبی آثار داستایوسکی "  ، باختین اشاره نمود که نوگرایی رمان اروپایی از طریق داستایوسکی انجام گرفته است .

در سال 1986 دو کتاب " جستاری در باره بوتیقا و نظریه رمان " و " استتیک خلاق هنری واژه " از او نیز منتشر شدند . مقاله " داستان روایتی و رمان " باختین ، روش شناسی تحقیقی رمان است . آرشیو آثار باختین اکنون در انستیتو گورکی در شهر مسکو نگهداری میشود .


April 12th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي